آنچه در این کتاب، آمده چهارده مقاله دربارهی مولانا و شمس است. وجه مشترک در شیوهی تألیف، مقالات کثرت استشهاد به آثار آن دو است. امروزه استناد به نظریات و دیدگاههای دیگران برای تبیین جهان بینی یا عرفان مولانا، به قدری رایج شده است که خواننده اصل مطلب را گم میکند و مولانای قرن هفتمی را در میان انبوه ارجاعات نامفهوم به آثار نظریه پردازان غربی قرن بیستمی باز نمیشناسد. به گمانم هنوز کوشش برای معرفی اندیشه و ادب و هنر مولانا از طریق نقل ابیات و عبارتهایی از آثار خود او، مطمئنترین راه مولوی پژوهی است.
با وجود انتشار کتابها و مقالات متعدّد مربوط به مولانا در دو دهه اخیر شاید بازنشر این چند مقالهی متوسط کاری زاید به نظر برسد ولی اگر روزی قرار باشد مجموعهی تحقیقات و مطالعات مربوط به مولانا در کتابخانهای اختصاصی فراهم آید، هر کتابی در آن جای خود را خواهد داشت و نیازی از مولانا پژوهی را برطرف خواهد کرد. همچنین انتشار عمومی این قبیل نوشتهها و بازخورد خوانندگان و منتقدان در قبال آن نویسنده را به ضعفها و سوء فهمهای خود واقف میکند و به بازبینی در تصوّرات و تصدیقات خود وا میدارد.