بیش از صدوپنجاه سال از کوشش تاریخی ملت ایران برای ایجاد تغییر در بنیاد و اصول و فروع تمام داشتههایش میگذرد؛ تغییر در ساختار هر آنچه در خویش جسته و بسیار هم جسته و اندک یافته است.
محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، یکی از بزرگترین شاعران رمانتیک زبان فارسی است. شهریار اصلاً یک شاعر ذاتاً رمانتیک بود؛ او برای رمانتیکبودن نیازی به خواندن بیانیههای مکتب رمانتیسم نداشت. او همهی عمر در خیال زیست و با تخیل شاعرانهی خود، خوانندگان را به فضاهایی برد که دیگر شاعران همعصر او با آن فضاها غالباً بیگانه بودند.
از دیگر سو، شهریار دارای صدق عاطفی بود. ترکیب این صدق عاطفی با خیال رمانتیک، جذابیتی باورپذیر به او، شعر او زندگیاش بخشید که نامش، شعرش و داستان زندگانیاش بر سر زبانها افتاد و خلق او را چنان پروبالی دادند که در آن دوران نشریهای نبود که در شمارهای از خود، به این شاعر جذاب و بهواقع رمانتیک نپرداخته باشد.
فرم «بایاتیها» روایات عاشقانهای چون «اصلی ـ کرم» و نیز سرودههای حماسی مانند «کوراوغلو» و «سارای» اقتباسی از فرم مادر «سیجیر» هستند. حرکت در سیجیز مانند بایاتیها از موسیقی به سمت معنی است. «حیدربابایه سلام» مشتمل بر بیش از یکصد بند است که هر بند پنج مصراع دارد و مصراعهای اول و دوم و سوم با هم همقافیهاند و مصراعهای چهارم و پنجم نیز با هم. وزن سیلابیک شعر هم برگرفته از وزن بایاتیهاست با این تفاوت که چهار سیلاب بیشتر دارد. این وزن دقیقاً وزن منظومهی عاشقانهی معروف «اصلی ـ کرم» است که شهریار از آن منظومه اقتباس کرده و برای شعر خود برگزیده است.
اگرچه منظومهی حیدربابا، بهشدت متأثر از ادبیات عاشیقی است؛ اما در خوانش حیدربابا، با یک شعر محلی روبرو نیستیم. نکته اینجاست که حیدربابا را نه یک عاشیق که یک شاعر حرفهای با شناخت تمام و کمالی که از ادبیات عاشیقی داشته، سروده است. بنابراین میتوان گفت حیدربابا حاصل اجتماع یک پیوند و گسستگی است.
به طور کلی میتوان گفت حیدربابای شهریار در نهایت پیوستگی با ادبیات فولکلور آذربایجان ـ چه از نظر زبانی و چه در حوزهی معنا ـ به طرز روشنی از آن ممتاز است و راز جاودانگی این اثر همین است که واژه به واژه و تصویر به تصویر با پیکرهی ادبیات مادر خود صاحب اشتراک است و در همین قالب ناگهان خرق عادت کرده و چیزی نو عرضه کرده است.
نگارنده بهترین وزن برای برگردان حیدربابا به شعر فارسی را وزنی میداند که شهریار برای شعر «هذیان دل» خود برگزیده است. به طوری که میتوان ادعا کرد احساسی که از خواندن بندهایی از «هذیان دل» به خوانندهی مسلط به هر دو زبان دست میدهد، بسیار مشابه احساسی است که در خواندن بندهایی از حیدربابا برانگیخته میشود. حتی در بندهایی از «هذیان دل» شهریار دقیقا به همان اتفاقات و ماجراهایی اشاره کرده که در حیدربابای خود آنها را روایت کرده است.
این کتاب کاملترین ترجمه از جاودانهی حیدربابای استاد شهریار است. در مقدمهی کتاب به تشریح ویژگیهای منحصربهفرد حیدربابا پرداخته شده و راز جاودانگی این شعر در ریشههای فولکلور آذربایجان، بایاتیها و ادبیات عاشیقی جستجو شده است. برای این کار بیش از صد کلیدواژه از حیدربابای یک و دو، در بیش از پانزده هزار بایاتی جستجو و از هر کدام نمونههایی ذکر شده است. در تعلیقات این کتاب، بندبند ترجمل مذکور با نُه ترجمهی موجود پیش از این مقایسه شده و نکات لازم تذکر داده شدهاند.