اروپاییان از طریق آثار کلاسیک و کتاب مقدس با ایران پیش از اسلام آشنایی داشتند. از قرون سیزده و چهارده میلادی به بعد، با ایجاد و هموارشدن راههای دریایی به سوی شرق، مبلغان، سیاحان و دولتمردان غربی اندکاندک با هزاران بیم و امید رهسپار مشرقزمین، از جمله ایران شدند. آنان کمکم تجارب و دستاوردهای این سفرها را در قالب سفرنامهها که اغلب چند مجلدی بود، منتشر کردند و این امر زمینهی آشنایی و آگاهی اروپاییان از ایران پس از اسلام را نیز فراهم آورد.
در عصر رنسانس (۱۶۶۰-۱۵۰۰) بهتدریج توجه و علاقهی اروپاییان به ادبیات و فرهنگ ایران رونق گرفت. در دورهی نوکلاسیک (۱۷۹۸-۱۶۶۰) توجه به عناصر تعلیمی در ادبیات پارسی آغاز شد و بهتدریج به سوی عناصر مطلوب شاعران و نویسندگان رمانتیک (۱۸۳۲-۱۷۹۸) متمایل شد. آنان با زبان و ادبیات پارسی آشنایی عمیقی نداشتند؛ از اینرو اقتباسها و برداشتهای آنان از مضامین ادبیات فارسی بسیار محدود، سطحی و از همه مهمتر اینکه ناظر به ترجمه از زبانهای واسطه، بهویژه آلمانی و فرانسه بود. ناگفته نماند که علت توجه رمانتیسم اروپایی به ادبیات و فرهنگ شرق بهویژه ایران، به دلیل گنجینههای معنوی و شگفتیهای خاص آن بود.
در این دوران سر ویلیام جونز و کمپانی هند شرقی در اشاعهی زبان فارسی در انگلستان نقش مهمی ایفا کردند. فعالیتهای شرقشناسانه و زبانشناختی او کتاب «دستور زبان فارسی» او و ترجمه و معرفی شعر فارسی، بهویژه حافظ فراموشنشدنی است. افزون بر تسلط و تبحر زبانشناختی و ادبی جونز به علت گسترش منافع استعماری انگلستان در هند، بدین دلیل که زبان فارسی سالیان سال زبان رسمی دربار هند بود، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت؛ بنابراین صاحبان دستگاه امپراتوری به دلایل مختلف ـ گاه شغلی و گاه تفننی ـ در ترویج شعر و شهرت شاعران ایرانی کوشیدند. نشریههای ادواری در این دوره به انتشار و انعکاس فعالیتهای شرقشناسان پرداختند و شاعران طراز اول ایرانی (مانند فردوسی، حافظ و سعدی) را بیش از پیش به محافل انگلیسیزبان شناساندند.
اولین بار در دورهی ویکتوریا (۱۹۰۱-۱۸۳۷) بود که نویسندگان و شاعران انگلیسی بیواسطه با زبان و ادبیات پارسی آشنا شدند و بهجدّ کوشیدند مضامین شعر فارسی و تا حد اندکی فرم آن را نیز اخذ و اقتباس کنند. در این دوره ادوارد کارل در معرفی واقعی شعر فارسی به جریان اصلی ادبیات دورهی ویکتوریا، بهویژه از طریق آشنایی با ادوارد فیتز جرالد و آلفرد لرد تنیسون نقش مهمی داشت. بیتردید در میان آثار فارسی، «رباعیات عمر خیام» درازدامنترین تأثیر را بر زندگی و ادبیات دورهی ویکتوریا داشته است. خوشبختانه در قرن بیستم مطالعات ایرانی در انگلستان کماکان در پویش و گسترش بود و به همت حلقهی کمبریج (ادوارد براون، رینولد آلن نیکلسون، و آ.ج. آربری) بیش از پیش گرمی بازار یافت.
این کتاب شامل هفده جستار کوتاه و بلند به قلم پژوهشگران برجستهی کنونی دربارهی ادب کهن پارسی در انگلستان است که بیشتر آنها برگرفته از دانشنامهها و فرهنگهای معتبر معاصر است. نخی نامرئی این جستارها را به هم پیوند میزند و آن تأثیر، پذیرش و ترجمهی ادب کهنسال پارسی در انگلستان است. این کتاب متشکل از سه بخش اصلی است؛ بخش اول که شامل دو جستار است، دربارهی نفوذ و اقبال به ادب کلاسیک پارسی در انگلستان است. بخش دوم که بدنهی اصلی کتاب است، مشتمل بر دوازده جستار کوتاه و بلند است که به سیر ترجمهی آثار شاعران کلاسیک پارسی در انگلستان از عصر روشنگری بدینسو میپردازد. بخش سوم که از جستار شکل یافته، دربارهی معرفی و بررسی ترجمههای انگلیسی هزارویکشب از اوایل قرن هجده تا اواخر قرن بیستم است. درست است که امروزه به تسامح، هزارویکشب اثری عربی برداشت میشود و در دنیای انگلیسیزبان به «شبهای عربی» مشهور است؛ اما از آنجا که خاستگاه آن هندی ـ ایرانی است، در این مجموعه اثری فارسی دانسته شده است.